ماجرا از روزی آغاز شد که گروهی از دستاندرکاران رسانه ملی همراه با سریالسازان و بازیگران تلویزیون به دیدار مقام معظم رهبری رفتند و رهبر معظم انقلاب توقعاتی که از رسانه تأثیرگذار تلویزیون میرفت را تبیین فرمودند.
همشهری نیز براساس مشی اصولگرای خود، مجموعهای از انتقادهای رهبر معظم انقلاب، جامعه فرهنگی کشور و مردم را بهتناوب انعکاس داد، اما مسئولان رسانه ملی این انتقادها را که کاملا از سر دلسوزی بود، برنتابیدند و در اقدامی عجیب روزنامه جامجم در شماره دیروز خود، نقد همشهری را به حساب گروکشیهای سیاسی گذاشته و ضمن طفره رفتن از پاسخ به سخن محترمانه، شهرداری تهران را با رفتاری سخیف آماج حمله قرار داد؛ بی آنکه لحظهای درنگ کند که چطور رسانه ملی همه دستگاهها را نقد میکند اما خود نقدی را که از منظر مطالبات مردم و رهبری است برنمیتابد.
آنچه در روزهای گذشته در همشهری آمده بود، هیچگاه بازتابی از مطالبات شهرداری از صداوسیما نبود، بلکه بررسی جایگاه دین، اخلاق، امید و آگاهی در رسانه ملی بود که بهصراحت در حکم سال گذشته رهبر معظم انقلاب به عزتالله ضرغامی از رئیس سازمان صداوسیما مطالبه و ایشان را سفارش فرموده بودند که این رسانه فرهنگساز به طراز رسانهای برسد که دین، اخلاق، امید و آگاهی، بارزترین نمود آن باشد.
همچنین گفته شد تصویر رئیس فعلی سازمان صداوسیما خیلی بیشتر از رؤسای پیشین در شبکههای مختلف به نمایش درمیآید. این را هم دلسوزانه گفتیم که اینطور بهچشم آوردن رئیس یک رسانه، باعث افزایش محبوبیت نمیشود بلکه این معنا را تداعی میکند که خبر مهمتری درمجموع اخبار رسانه ملی وجود ندارد.
اگرچه این حرف دلسوزانه هم بهمذاق رسانه ملی خوش نیامد و پس از آنکه تصاویر آقای ضرغامی در سفر به آلمان و اتریش 203 بار نمایش داده شد، حضور پریشب آقای رئیس در جشنواره فیلم جوان ایرانی را نیز شبکههای مختلف سیما، 81 بار به چشم مردم آوردند.
حرف دیگرمان نیز این بود که شفافیت مالی در صداوسیما ضروری است و اگر حسابرسی هزینه و فایده از سوی دستگاههای اجرایی در قبال این سازمان انجام نمیگیرد، مردم در این مورد آگاهانه قضاوت خود را دارند.
با این حال هیچگاه همشهری از خط انصاف عبور نکرده و در کنار انتقادهای جدی هرگاه عملکرد مثبتی از صداوسیما دیده به تمجید آن پرداخته است. شاهد این مدعا، پرتیراژترین مجله همشهری است که در همین شماره اخیر خود سریال تلویزیونی «تاوان» را بهروی جلد آورده که توانسته با برنامههای شبکههای فارسی زبان آن سوی آب، رقابت کند.
مجموعه رفتارهای مسئولان رسانه ملی اینگونه تداعی میکند که گویا آمادگی پذیرش نقد در این سازمان وجود ندارد اما همه مردان آقای رئیس، این شهامت را نیز ندارند تا صراحتا این نقدناپذیری را اعلام کنند تا دیگر آنها و عملکردشان را نقد نکنیم.
با این حال کلاه شعور و آگاهی مردم را قاضی میکنیم تا در یک نظرسنجی از سوی یک مرکز مطالعاتی که مورد تأیید رسانه ملی باشد عملکرد مدیریت شهری و سازمان صداوسیما با هم مقایسه شود تا برای یکبار هم که شده مسئولان این دستگاه عریض و طویل متوجه شوند وضعیت افکار و اعتماد عمومی نسبت به آنها چگونه است.
اما اگر این آستانه تحمل نیز وجود ندارد با اینکه صداوسیما در نقد غیرمنصفانه همه جریانها و دستگاهها ید طولایی دارد یکبار برای همیشه اعلام کند تا کسی محدوده صدا و سیما را به بوته نقد نکشد.
با تمامی این احوال مدیریت شهری و بهتبع آن همشهری اعتقاد دارد کاری که برای خدا انجام میشود، خود دیده میشود و نیازی به پروپاگاندا و بزرگنماییهای ظاهری از نوع رسانه ملی ندارد؛ کما اینکه در طول این چند سال، عملکرد مدیریت شهری کاملا بایکوت شده اما از دید بصیر مردم فهیم پنهان نمانده است.
از سوی دیگر همشهری هیچگاه بهدنبال آن نبوده که کمکاری مسئولان رسانه ملی تبدیل به مرافعه 2 روزنامه اصولگرا شود اما در عین حال اعتقاد دارد، نقد نیز آداب خود را دارد که جز با بالا رفتن ظرفیت مدیران و قبول نقدپذیری از سوی آنان بهدست نمیآید. عصر مطبوعات بهمثابه توپخانه، دیگر سپری شده است.